ادب صنعتی

ساخت وبلاگ
سردارشهید احمد کاکاجانشین گردان امام محمدباقر(ع) لشکر25کربلا(24 شهریور1337 -11آبان1361ه.ش.)احمد کاکا فرزند آقای عسگری کاکا و خانم خدیجه اکبری ضامن، سال 1337 به عنوان فرزند پنجم از هشت فرزند خانواده ای مسلمان و شیعه از شهر بابل به دنیا آمد. احمد تحصیلاتش را تا سال دوم دبیرستان ادامه داد.تا سوم راهنمایی را قبل از پیوستن به سپاه خواند و بقیه را در دوران عضویت. زندگی خانواده احمدکاکا در سختی گذشته بود. پدرش آشپز بود و او هم که در مسیر خودساختگی قدم بر می داشت فکر می کرد که باید به خانواده کمک کند. بعضی کارهایش را خودش انجام می داد. خیاطی یاد گرفته بود و گاهی برای خودش لباس می دوخت. در درسهایش کوشا بود و خوب نمره می گرفت. کنار درس کار هم می کرد. بیش از هشت سال به مکانیکی پرداخت و دراین شغل مهارت پیدا کرد(پ،1: 27).زودتر بزرگ و پشت و پناه خانواده شد.ساده پوش بود و چندان به سر و وضعش اهمیت نمی داد(ر.ک:پ،3: 4-6).    احمد کاکا چنانکه در فرم های استخدامی در سپاه آورده ، پیش از پیوستن به این نیرو ، تنها مدتی در یک انجمن اسلامی که در مسجد علامه دایر بوده فعالیت و عمدتا در برگزاری نمایشگاه های مربوط به انقلاب همکاری می کرده است (پ، 1: 22). برادرش می گوید وقتی در سالهای 1350-1351 سرباز بودم با آنکه سه سال از من کوچکتر بود برایم از خیانتهای محمدرضاشاه پهلوی می گفت و روشنگری می کرد(پ،3: 26). شیفته امام خمینی(ره)بود. چند باری در قم به دیدار عمومی امام رفته بود. دوست داشت عمرش به شهادت در راه انقلاب اسلامی ختم شود. یک بار از مادرش دلخور شده بود که چرا برای شهید نشدن اوگوسفند نذر کرده است(پ، 3: 4-6).    وی که در سالهای 56-58(پ،1: 25) خدمت نظام وظیفه را در پادگان حشمتیه تهران ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:45

سردارشهید قاسمعلی صادقی پهناب محلهفرمانده تیپ یکم لشکر 25 کربلا(4خرداد1331-15تیر1364ش.)قاسمعلی صادقی – ایرانی ، مسلمان و شیعه - در خردادماه سال 1331 در پهناب محله ی شهرستان جویبار به دنیا آمد. او که 33 سال بعد در تیرماه سال 1364در جریان جنگ تحمیلی عراق با ایران به شهادت رسید، متاهل و دارای دو فرزند دختر و دو فرزند پسر بود.    قاسمعلی در خانواده ی حسین صادقی پهناب محله و جمیله رضایی ، فرزند چهارم به شمار می آمد. او دارای 3 برادر و دو خواهر بود و در خانواده ای بزرگ شد که پدری کشاورز و مادری خانه دار آن را اداره می کردند (پ،1: 1). پدر و مادر او به تحصیل نپرداخته بودند اما به قدر وسع خود به تربیت فرزندان اهتمام می ورزیدند. شهید صادقی تا سال 1350 در کنار خانواده در پهناب جویبار در منزلی در همسایگی مسجد زندگی کرد و بعد از آن ، با خانواده ، ساکن پلاک یک کوچه ای در خیابان شهید ایزدطلب شدند که اینک "شهید صادقی" نامیده می شود. تحصیلات قاسمعلی تا پایان مقطع راهنمایی در پهناب گذشت.  تحصیل او دربخشی از مقطع متوسطه هم که تا کلاس پنجم نظام متوسطه قدیم – معادل سوم نظری سالهای بعد ( کلاس یازدهم ) - در رشته طبیعی (علوم تجربی ) ادامه یافت در این محله بوده است (پ، 1: 3 و 95). با وقوع جنگ تحمیلی او نیز همچون خیل مدافعان انقلاب اسلامی و وطن به جبهه شتافت و به علت اصابت ترکش در منطقه هورالهویزه مشهور به هورالعظیم شهید شد (پ، 1: 6).    قاسمعلی در خانواده ای بزرگ شده بود که محبت فراوان به اهل بیت پیامبر خاصه امیرالمومنین علی (ع) داشتند. شاید نام "علی" در اسم او همچون نام برادرش قربانعلی ناشی از همین ارادت باشد(پ، 3: 4). این ویژگی در اسم تعدادی از شهدای روستایشان (علی ، رجبعلی ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:45

سال 73 یکی دو سالی می شد تهیه کنندگی رادیو را بعد از یک دوره تحصیلی معادل فوق لیسانس تهیه کنندگی ( تهران ، ساختمان فوق لیسانس صدا و سیما) شروع کرده بودم.آن سال تهیه کننده "ورزش ورزش " رادیو مشهد بودم. رضا جاودانی که درس حقوق هم می خواند از گزارشگرهای خوب برنامه بود که شکر خدا بعدا در برنامه های سراسری بهتر درخشید. من و دوستان دیگر تهیه کننده بسیاری از برنامه ها را از "مردم و مسئولان" گرفته تا "برای جوان " تهیه می کردیم. همین هم باعث می شد تا در بسیاری زمینه ها مطالعه کنیم. من توفیق پیدا کردم که از سال 74 تا 78 ، "صدای نمایش" تهیه کنم. 200 تا نمایش نیم ساعته. روشن است که چنین آدمی اگر خودش فکری برای خودش نکند می شود آدمی که از هر مقوله چیزی می داند و بسیاری چیزها نمی داند. سال 63 رشته زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه علامه طباطبایی تهران شروع کرده بودم و سال 68 فارغ التحصیل شده بودم. به رغم مشغله های فراوانِ تهیه ، برنامه ریختم و سال 76 رفتم دنبال ارشد ادبیات فارسی . دوباره درگیر کار شدم و این بار به نوشتن هم بیش از گذشته علاقه مند شده بودم. هر جور بود سال 88 رفتم دنبال دکتری و سال 91 توانستم از رساله ام دفاع کنم.امیدوارم دوستانی که بعد از سال 95 یعنی بازنشستگی و خداحافظی من و تعدادی دیگر از دوستان از تهیه ، کار را برعهده گرفتند ، بهتر بتوانند در مسئولیتهای خطیرشان عمل کنند. ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 153 تاريخ : چهارشنبه 28 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:45